بی دل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
زآشنایان کهن یار و پرستاری نیست
یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست
فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر
کندر این شهر طبیب دل بیماری نیست
کلمات کلیدی :